محل تبلیغات شما

تو وضعیت بدی هستم. دیروز گل خریده بود. نرگس. بعد اومد سلام نکرد:/ بهش گفتم علیک سلام. رفتن میبینم گل رو گذاشته تو کیفم. منم بدون تشکر گذاشتمش تو آب

گف بریم استخر. رفت یه ساعت خوابید  و نازبانو رو گذاشتیم خونه مامان. تو راه بهش میگم بدا کی گل خریدی. میگه برا اون یکی زنم. نخواست آوردم برا تو. میگم پس چرا بهم ندادی. میگه گذاشتم برات تو کیفت. و دوباره : برا اون زنم آوردم.

از بد حرف زدنش فهمیدم گل رو خریده فقط به یک قصد. بعد استخر و برداشتن نازبانو گفتم بریم پیتزا بخوریم. رفتیم که معناش همون یک چیز بود. اومدیم خونه نازبانو خوابید. سریع کارام رو کردم که برم لالا که خفتم کرد. گفتم نه و هر کار کرد من عصبانی بودم. تو ۴ ۵ روز مسافرت به شهرستانکه رفتیم هر چی گفتم دهنم خشکه یه ابمیوه برام نگرفت. البته هر جا من گفتم ناهار رو خوردیم. کینه کرده بودم. گفت در عوض امروز همه چیز گرفتم. گفتم برا خودت گرفتی . برا اینکه کارتو بکنی. تهش عصبانی شد و گفت نامردم اگه کاری نکنم.

صبح دیدم گل رو برداشته و حتما انداخته اشغالی.

باز از امروز دعوا راه میندازه

آخه باید چه طوری جلوی این همه افتضاحی که بار اومده رو بگیریم؟

بدبختی اینکه کینه ای هست و ذهنش برا آزار و تلافی عین فرفره کار میکنه


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها