محل تبلیغات شما

رزماری ها رو میریزم تو توری قوری. روش هم بابونه. کتری که جوش میاد، آب جوش میریزم تو قوری و میزارم رو شعله که بجوشه. میرم سراغ حناهای اصلی که مامان خریده. سری قبل که حنا زدم اصلا موهام رنگ نگرفت. حناهای اصلی که تو پارچه است و روش مهر داره! ولی پارچش خیلی بزرگه! یه عالمه میریزم تو کاسه. به نظرم قوری خوب جوشیده. کم کم به حناها اضافه میکنم و هم میزنم. نازبانو اومده تو آشپزخونه و نشسته رو یه تیکه پادری که براش انداختم و بازی میکنه. 

آروم آروم حناها رو هم میزنم که نریزه و چند قطره ریخته شده رو با دستمال کنار دستم پاک میکنم. رنگش خیلی پررنگه! ترس برم میداره که این حناهای اصل کار دستم نده! کله نارنجی! اهمیتی نمیدم. حوصله رنگ و دنگ و فنگشو ندارم. قیمتش هم به کنار‌. با خودم میگم فوقش میرم موهای کمندم رو کوتاه میکنم دیگه!

صدای در میاد و آقای همسر میاد تو. جلوی موهامو حنا میزنم و صداش میکنم که بیاد و پشت موهامو هم بزنه. حناش واقعا اصله! دستام رنگ گرفته! چندبار با صابون میشورم که کم رنگ شه و برا همسر دستکش میارم. فکر می کنم اگه سرم نارنجی یا قرمز بشه چی؟! و باز میرم تو فکر کوتاه کردن و بی خیال تر حناها رو می مالم به موهام به امید رنگ گرفتن موهای سفیدم.

همه موهامو حنا زدم و جمعشون کردم رو سرم. سرم خیلی سنگین شده! انگار یک کیلو وزنه ازش آویزونه! نازبانو خوابیده. بهتره برم سراغ گلدونام و اونا رو صفا بدم. میترسم هوا سردتر بشه و تو تراس خراب بشن. ببینم این کود هربان چه گلی به سر گلدونام میزنه.

بعدا میام و از نتیجه رنگ موهام براتون میگم! :)


بعدا نوشت: موهام خوب شد. دوسشون دارم. مشکی ها فندقی شده و سفیدا حنایی. تو نور میدرخشه:D


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها