محل تبلیغات شما

از راه که اومد سلام کردم و علیک شنیدم. بعدم مسخره بازی در آوردم که نتونه بقهره. الانم رفت خوابید. بهش گفتم من بچه نیستم که چیزی بخوای با یه شاخه گل و یه پیتزا خرم کنی . هر چند خودش میگفت برداشت تو اینه، اما بهش گفتم همینه و اومدم بیرون از اتاق. 

اینم از سرگذشت مسخره ما

میخواد بره استخر. بهش میگم منو ببره خونه مامان. حوصله تنها موندنو ندارم. شاید شبم همونجا بمونم. چون فردا مامان گفته برم اونجا. یهو از امشب برم. 

دلم خیلی گرفته. یک ساعت رفتم تو بغلش و عین کوآلا بهش چسبیدم. محلم نداد. فقط هی جدام کرد و من دوباره عین کوآلا چسبیدم بهش.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها